.
.
دیگه آخرامه عه ببخشید آخراشه
سال نود و چهار
میخواستم خودم و از طبقه هفتم پرت کنم پایین
خودکشی نه خونه تکونی دیگه
باید یه تکون حسابی به خودم میدادم
مثل ادم هایی که دیگه در دسترس نیستن
فوت ناگهانی ...
نمیتونم یه بعدی نگاه کنم بهش
سال نود و چهار
واسه یه خونه تکونی عمیق
همین امروز و وقت داریم همین بیست و نهم .
خودم و پرت میکنم پررررررت از خیلی آدما
اشیاء اجسام و ...
حالا ک اینجام باید بتونم خودمو پرت کنم...باید...
من ولی واسه فراموش کردن آفریده نشدم
میبخشم میخندم میگذرم ...حالا...همین جا توی شلمچه...
سال نود و چهار .
نود و پنجت پر عشق پر مهربونی و سلامتی
تاکید میکنم سلامتی
یه روزی نذرای منم ادا میشه ببخشید من هنوز توی تمرینم نمیتونم زیاد حرف بزنم
تو عمق قلب منی و من به خودم قول دادم فعلا توی حاشیه زندگیم باشم تا ....
از دست این سال نود و چهار .
واسه خودتون و خدا زندگی کنید .
یه جوری دارم تنهایی خوش میگذرونم همه فکر میکنن یکی هست ...من لی غیرک من لی غیرک من که ندارم کسی و بغیرت
.
.
.
راستی حلال کنید سال تحویل ان شا الله طلاییه ام نمیخولم به کسی مدیون باشم...
عیدتونم مبارک